شما در حال مشاهده نسخه متنی وبسایت بیبیسی هستید که از داده کمتری استفاده میکند. نسخه اصلی وبسایت را که شامل تمام تصاویر و ویدیوهاست، مشاهده کنید.
بازگشت به وبسایت یا نسخه اصلی
اطلاعات بیشتر درباره نسخه لایت که برای مصرف کمتر حجم دادههاست
جنجال میزبانی ایران در مسابقات شطرنج؛ توانمندسازى يا توانزدايى از زنان؟
- نویسنده, سحر مرانلو*
- شغل, حقوقدان و پژوهشگر
حق آزادى پوشش همواره محل بحث، مناقشه و مقابله سنت و دولتها بوده است و جامعه مدنى براى مقابله با محدوديت اين حق، متفاوت و مبتكرانه عمل كرده است. مثالهاى فراوانى از تقابل دولت و نهادهاى مردمى در ارتباط با حق آزادى پوشش است كه محدود به كشورهاى اسلامى مثل قطر و تركيه و عربستان نمىشود. به عنوان مثال مىتوان به فرانسه يا آلمان اشاره كرد.
ايران شاهد اعتراضات متعددى به محدوديت آزادى حق پوشش و حجاب اجبارى، خصوصا از طريق شبكههاى اجتماعى بوده است. فيسبوك، توتير، اينستاگرام و حتى برنامههايى مثل تلگرام و وايبر نقش مهمى در شكلدهى و مستندسازى اين اعتراضات ايفا كردهاند.
اما يك سوال اساسى اين است كه كمپينهاى دنياى مجازى و آنلاين در اعتراض به حجاب اجبارى تا چه اندازه توانستهاند به توانمند سازى زنان كمك كنند؟
به عنوان مثال طى چند روز گذشته واكنشهاى متعددى در شبكههاى اجتماعى نسبت به صفحه فيس بوكى آزادى يواشكى صورت گرفت. داستان از اين قرار است كه چند نفر از شطرنج بازان زن جهان خواستار تحریم مسابقات شطرنج قهرمانى زنان در ايران به دليل حجاب اجبارى شدهاند. قهرمانان زن شطرنج در داخل ايران مانند ميترا حجازىپور مخالف اين تحريم هستند چرا كه معتقدند "این مسابقات بزرگترین رویداد ورزشی زنان در تاریخ و فرصتی برای پیشرفت ورزش زنان ايران است." اما مدير صفحه آزادى يواشكى، مسيح علىنژاد، تصميم اين دو زن غير ايرانى را تصمیمی شخصى و قابل تشویق می داند.
به نظر من توانمندسازى جامعه محلى خصوصا در ارتباط با زنان، فقط از طريق كمپينهاى مجازى و شعارهاى رسانهاى اتفاق نمىافتد. همين مثال زنان ورزشكار را در نظر بگيريد: اين زنان اكثرا توانمند هستند، سواد دانشگاهى دارند، با خانواده، با نهادهاى مردسالار و با سنتهاى ضدزن مبارزه كردهاند تا در زمينه ورزشى مورد علاقه خود افتخارآفرين باشند. اين زنان از اعتماد به نفس بالايى برخوردارند. اين زنان "سازشكار" يا "ناآگاه" از حقوق خود نيستند. آنها به خوبى حقوق خود را مىشناسند و براى آزادىهاى فردى و اجتماعى خود مبارزه مىكنند. مبارزه آنها در فيسبوك يا توتير يا رسانهها نيست، بلكه يك مبارزه مستمر و هرروزه دارند. آنها بايد با فرهنگى مبارزه كنند كه ورزش حرفهاى را مردانه مىداند. آنها هر روز با سياست و آيندهنگرى تلاش مىكنند تا با كمترين هزينه، يك زن ورزشكار باشند، در جامعهاى كه از آنها انتظار دارد بيشتر يك "مادر فداكار" يا "همسر مطيع" و "خواهر نجيب" باشند. فعاليت حرفهاى ورزشى مستلزم اراده و آگاهى و تلاش هرروزه است. اين زنان شايد حجاب را اجبارى بدانند، اما تا حد ممکن اجازه ندادهاند كه تحميل روسرى يا شكل لباسى كه بر تن مىكنند مانع تحقق آرزوهايشان شود. آنها آنقدر توانمند هستند كه قهرمان شوند و بر ساير دختران و زنان ايرانى هم اثر بگذارند.
با اين وجود اكثر اين ورزشكاران زن امكان شركت در مسابقات بينالمللى را ندارند. اين زنان نه به راحتی میتوانند سفر کنند و نه سازمانى هست كه هزينه سفر آنها را فراهم كند. ثروت شخصى و بخش خصوصى مهمترين منابع تامين مالى فعاليت حرفهاى اين زنان محسوب مىشود. سياست دولت در ارتباط با ورزش بيشتر مردانه است. باشگاهها و هيئتهاى ورزشى هم همينطور. بازار و بخش خصوصى هم بيشتر براى ورزشكارانى سرمايهگذارى مىكنند كه قابليت ديده شدن، قابليت تبليغ و بازتوليد سود را داشته باشند. به تصور آنان عموم مردم در ايران بيشتر علاقهمند به تماشاى مسابقه فوتبال يا واليبال مردانه هستند تا مثلا مسابقه قهرمانى شطرنج زنان.
اما بخش مهمى از شخصيت حرفهاى اين زنان در مسابقه دادن با همتايان غيرايرانىشان تعريف مىشود. حالا اگر نتوانند به مسابقات خارج از كشور بروند، بايد براى آنها اين امكان را فراهم آورد كه در داخل كشور با همتايان غيرايرانى مسابقه دهند، براى اين كه حضور در مسابقات بينالمللى مهمترين اتفاق زندگى حرفهاى يك ورزشكار است.
البته ورزشكاران غيرايرانى مىتوانند به دلايل شخصى يا سياسى از حضور در مسابقات سر باز زنند. اما اگر هدف، كمك به توانمندسازى زنان داخل ايران است، تصميم شخصى اين دو زن براى تحريم نبايد مورد تشويق و پوشش رسانهاى كمپينهای حامی حقوق زنان، قرار بگيرد. بنابراين اين همه تشويق و تمجيد رسانهاى از شجاعت اين دو زن غيرايرانى به چه منظور است؟ آيا اين زنان كه داخل ايران نيستند، آزادىخواه و قهرمان و شجاع هستند؟ يا صدها زن ورزشكار ايرانى كه هرگز اجازه ندادهاند حجاب محدوديتى براى فعاليتهاى حرفهاى آنها باشد؟
رويكرد ورزشكاران زن غير ايرانى كه مسابقات را تحريم كردهاند، نسبت به جامعه محلى و توانمندسازى زنان نيز قابل بررسى است. با توجه به اين كه تا چه اندازه حجاب اجبارى توانايى حرفهاى شطرنجبازان زن غيرايرانى را محدود مىكند؟ اگر اين تفاوت پوشش، تاثيرى بر عملكرد ورزشى آنها ندارد و فقط به دليل سياسى و اخلاقى است، كدام هدف انساندوستانهتر و اخلاقىتر است: اينكه با زنان ورزشكار يك كشور اسلامى كه مجبورند حجاب داشته باشند، رويارو شوند و با آنها مسابقه دهند و شايد دوستى و مبادله فرهنگى هم بين آنها صورت بگيرد، اينكه اعتماد به نفس و تلاش زنان ايرانى را براى قهرمانى ستايش كنند يا اينكه در گوشه ای امن اعلام كنند كه مخالف حجاب اجبارى هستند. آيا ورزشكاران زن ايرانى همگى بالجمله موافق پوشش اجبارى هستند؟ آيا به اين فكر نمىكنند كه تصميم شخصى آنها مبنی بر تحريم چه آسيبى به همتايان ايرانى آنها مىرساند؟ اين تحريم و اعتراض چه نتيجهاى خواهد داشت؟ لغو ميزبانى ايران؟ اينكه به ضرر زنان جامعه محلى است. هزينه شخصى شركت در مسابقات بينالمللى براى قهرمانان زن بسيار زياد است. اين هزينهها فقط مالى نيستند، بلكه قانونى و فرهنگى هم هستند. از اجازه قانونى شوهر تا زمانى كه بايد از خانواده و فرزندان خود دور باشند. مشخص است كه زنان ايرانى امكان بيشترى براى درخشيدن در مسابقات بينالمللى داخل ايران را دارند.
نكته اصلى اين ياداشت تاكيد بر ضرورت توسعه فرصتهاى زنان است. "تحريم قانون حجاب اجبارى" یا "تحريم جمهورى اسلامى ايران" نبايد موجب تحريم فرصتهاى زنان داخل ايران شود. چنين رویهاى باعث توانمندی زدايى از زنان مىشود. توانمندسازى زنان از طریق تقويت سرمايه اجتماعى زنان ممکن است. مثل زمانى كه ميليونها زن و مرد ايرانى به كيميا عليزاده، وقتی اولین زن مدالآور ایران در تاریخ المپیک شد، افتخار كردند. ميزبانى مسابقات قهرمانى زنان هم بهانه است. هدف تقويت اعتماد و سرمايه اجتماعى زنان است كه توانستهاند در مسابقات شطرنج بينالملى كه در فرهنگ ما اصولا نشانه ذكاوت و امری مردانه تلقی می شد شركت كنند و افتخار آفرين باشند. هدف توسعه باور به زنان و قابليتهاى آنهاست. زنانى كه با تمام محدوديت ها با تمام انزواى بينالمللى مىتوانند نه تنها در سطح محلى و منطقهاى بلكه در سطح بينالمللى هم تاثيرگذار باشند.
* سحر مرانلو پژوهشگر پسادکتری در دانشگاه آکسفورد در زمینه توانمندسازی و دسترسی به عدالت است