http://www.bbcpersian.com

15:29 گرينويچ - پنج شنبه 07 ژوئيه 2005

انفجارهای لندن به نقل از شاهدان عينی

به دنبال وقوع چند انفجار در نقاط مختلف شبکه مترو و يک اتوبوس در شهر لندن که ده ها کشته و زخمی به جای گذاشته است، شاهدان عينی سفر پرخطر خود در اين شهر را چنين شرح می دهند:

حدود ساعت ۹:۳۰ صبح همه مسافرهای قطار زيرزمينی را در ايستگاهی نزديک به مرکز لندن از قطار و ساختمان ايستگاه خارج کردند. مثل بقيه مسافرها به خيابان آمدم و در مسير حرکت اتوبوس به اميد اينکه سوار يکی از آنها شوم، به طرف ساختمان سرويس جهانی بی بی سی (بوش هوس) راه افتادم. ايستگاه های اتوبوس پر از مسافران منتظر مثل خودم بود. در يکی از خيابانها سوار اتوبوس شدم ولی چون از مسير آن مطمئن نبودم و اتوبوس هم راه نمی افتاد از آن پياده شدم. حدود پنج دقيقه بعد صدای مهيبی همه جا را پر کرد. عده ای سراسيمه بطرف زمين خم شدند، بعضی هم در حاليکه گريه می کردند شروع به دويدن کردند. صدای انفجار چند لحظه ای بيشتر نبود اما انگار همه جا بود. بوی انفجار هم همه جا را گرفته بود. وقتی سرم را بر گرداندم حدود ۱۵۰ متر پشت سرم در حوالی جايی که چند دقيقه قبل سوار اتوبوس شده بودم و بعد پياده شده بودم دود زيادی به هوا بلند شده بود. خوب که دقيق شدم اتوبوسی را ديدم که سقف طبقه بالای آن تقريبا از بين رفته بود و بقيه بدنه اتوبوس هم مچاله شده بود. يکی دو سه دقيقه بعد از انفجار بود که مردمی که دور و بر من بودند متوجه شدند که چه اتفاقی افتاده است. آن موقع بود که بسياری به گريه افتادند و چهره های مردم بی شباهت به چهره ها ی مردمی نبود که روز ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ در حوالی مرکز تجارت جهانی در نيويورک بر صفحه تلويزيونها ديديم. عنايت فانی، بخش فارسی بی بی سی در لندن

"ناگهان صدای بلندی به گوش رسيد و افرادی که سوار اتوبوس بودند گفتند که انفجاری در پشت سر ما رخ داده است. مردم به طرف جلو دويدند. به مردم می گفتم وحشت نکنيد، آرام باشيد. همه مجبور شدند که اتوبوسی که ما سوارش بوديم را ترک کنند. شعله های آتش خيلی گسترده نبود ولی بوی انفجار به مشام می رسيد. در آنجا بود که مردم سعی می کردند از صحنه دور شوند. شيشه های اتوبوس بيرون نريخت ولی صدای بلندی شنيديم و پس از آن سقف اتوبوس جدا شد. نخست فکری که (در مورد علت اين حادثه) به سرم زد اجلاس گروه هشت و المپيک بود، يعنی کسی هست که دوست ندارد لندن جشن بگيرد..." ديويد جونز در ميدان تويستاک (محل انفجار اتوبوس)

"داشتم توی خيابان راه می رفتم که ديدم جمعيت زيادی دور اتوبوس جمع شده اند. بلافاصله خرده شيشه ها به هوا پخش شد که مجبور شدم روی زمين دراز بکشم. يک نفر روی من افتاد و فرد ديگری روی او. يک لحظه فکر کردم که دارم له می شوم. بعد از مدتی بلند شدم و ديدم همه در حال دويدن هستند. همه جا خرده شيشه ريخته بود. دويدم توی يک ساختمان. نگهبانی در ساختمان گفت: "بياييد داخل! بياييد داخل!" بعدا از مدتی همان نگهبان گفت: "خارج شويد!" اين گفته او کمی ترس به دلم انداخت. اتوبوس منفجر شده را ديديدم که قسمت عقبش از بين رفته بود. (به جز حمله تروريستی) اين انفجارها چيز ديگری نمی تواند باشد... يک شاهد عينی در ميدان تاويستاک

"وقتی بليط به دست به درگاه مترو رسيدم، کرکره های فلزی ايستگاه کشيده شد و ماموران مترو با جليقه های زرد بيرون در ايستادند و به مردم راهنمائی کردند که از چه راه های ديگری می توانند به مقصد برسند. در مسير راه که از کنار هايد پارک و خيابانهای اصلی لندن می گذشتم ديدم که ايستگاههای اتوبوس بسيار شلوغ بود و سيل مردم که پياده و تلفن به دست، داشتند به سر کار می رفتند. صدای آژير آمبولانس ها و آتش نشانی ها دائم در خيابانها شنيده می شود. اتوبوسهای لندن، که معمولا به مسافرها اجازه نمی دهند در طبقه دوم بايستند، شيشه های طبقه بالايشان از ازدحام مردم بخار کرده بود. بعضی از مغازه های خيابان آکسفورد لندن (از مراکز خريد اصلی اين شهر) بسته بودند و مردم پشت شيشه تلويزيون فروشی ها حلقه زده بودند و تصاوير آخرين خبرها را نگاه می کردند. مغازه دارها هم صدای تلويزيون را کاملا بلند کرده بودند. حتی می خانه ها (Pub) باز بودند و مردم داخل آنها تلويزيون نگاه می کردند. در طول دو ساعتی که پياده از خانه به ساختمان سرويس جهانی بی بی سی می آمدم، خيابانها خلوت تر و خلوت تر می شد و بنظر می آمد که مردم به هشدار پليس گوش کرده اند و در خانه يا محل کار خود مانده اند." بهزاد بلور از بخش فارسی بی بی سی

"من سوار قطار زيرزمينی (مترو) بودم، در نزديکی کينگز کراس (مرکز لندن)، که ناگهان صدای بسيار بلندی به گوش رسيد و قطار از ريل خارج شد. همه جا را دود فرا گرفته بود. آتشی در کار نبود ولی دود بسيار زياد بود. بعضی ها به شدت زخمی شده بودند که جراحت خيلی ها از ناحيه سر بود. يک نفر که کنار من بود، فکر می کرد که دارد می ميرد. اميدوارم که به سلامت محل را ترک کرده باشد." اندی ابرنتی، لندن

"من سه جسد را روی ريل قطار ديدم. نمی توانستم نگاه کنم، خيلی صحنه وحشتناکی بود. فکر کنم يکی از آنها داشت تکان می خورد، ولی مطمئن نيستم.... فکر کنم چند نفر ديگه هم توی قطار افتاده بودند که بعضی از آنها تکان می خوردند. کسی به آنها کمکی نمی کرد. ما (از داخل تونل) به سمت سکوی مترو راه رفتيم که نيم ساعت طول کشيد. چون تعداد جمعيت خيلی زياد بود. به هر حال ساعت پر رفت و آمدی بود. پليس در سکوی قطار مترو حاضر بود و به بعضی از مجروحان رسيدگی می شد." اسکات ونبورن، منطقه آلدگيت

"انفجار بزرگی رخ داد... آتش و دود راه افتاد. واگنی که ما توی آن بوديم احتمالا خيلی از محل انفجار فاصله داشت. همه روی زمين دراز کشيدند. سرانجام دود کاهش يافت و توانستيم درهای قسمت عقبی قطار را باز کنيم و خارج شويم و سپس از روی ريل ها به سمت ايستگاه به راه افتاديم. قسمت وسطی قطار منفجر شده بود... توی موهام و جيبهام خرده شيشه رفته و گوشم درد می کند..." جک لينتون، منطقه آلدگيت

"صدای بلندی را شنيديم و ناگهان قطار متوقف شد. مردم وحشت کرده بودند، جيغ می کشيدند و دود وارد واگن می شد. مردی فرياد می زد که آرام باشيد. ما نهايتا با راه رفتن روی ريل قطار به محل امن رسيديم. همه از اين واقعه وحشت کرده بودند. وقتی که داشتيم می رفتيم، واگنی را که فکر می کنم انفجار در آن رخ داده بود، ديديم. از جلو، واگن دوم بود. فلز بدنه واگن به سمت بيرون خم شده بود و امدادگران به مردمی که داخل واگن بودند، کمک می کردند." آرش کازرونی