|
نقد 'فيلم ماهی ها عاشق می شوند'، ساخته علی رفيعی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
فيلم ماهی ها عاشق می شوند نخستين ساخته سينمايی علی رفيعی کارگردان مشهور تئاتر از خرداد ماه در سينماهای تهران بر روی پرده رفته است. عنوان بندی گرافيکی و جذاب فيلم سرآغازی می شود برای ديدار از فيلمی که تأکيد ويژه بر نقش و تصوير دارد. خلاصه داستان
عزيز، اربابزاده ای که در ايام جوانی شور انقلابی گری در سر داشته و به همين خاطر دوره ای را در زندان به سربرده است، پس از زندان ظاهرا مجبور به کوچ و تبعيد از موطن خود می شود و اينک پس از ۲۲ سال به بندر انزلی بازگشته است. او به سراغ خانه قديمی اش می رود که اکنون مأمن عشق دوران جوانی اش، آتيه است. اين زن با کمک دخترش، توکا، و دو زن تنهای ديگر آن خانه را تبديل به رستوران پرطرفداری کرده است. آتيه پس از تبعيد عزيز، تن به ازدواج ناخواسته ای داده و حاصلش اکنون، تنها دخترش، توکاست. دخترک نيز يار محبوسی دارد ـ رضا ـ که فيلمساز انگار عمداً دليل حبس او را مبهم نگاه می دارد. چهار زن قصه، نگران از دست دادن پناهگاه و محل کسب خود هستند، که رنگ و بوی عاشقانه غذاهای شمالی، عشق جوانی را باز در عزيز و آتيه زنده می کند. از طرف ديگر عزيز، رضا را ياری می دهد تا آزاد شود و دو عاشق جوان نيز به وصال هم برسند. طراحی و تصويرپردازی
رفيعی ترکيب بندی (کمپوزيسيون) و طراحی در قاب را به خوبی می شناسد، و همين قوت او تا حدی جبران کننده نقص حرکت در فيلم است. حاصل همکاری رفيعی با محمود کلاری، يکی از تواناترين فيلمبرداران حال حاضر ايران در پاره ای اوقات جداً چشمگير است: تابلوهايی چشم نواز و متعادل؛ هر چند ايستا و کم تحرک. استفاده فکورانه و متعادل کلاری از لنز و پرهيز از ترکيب افراطی و پر تضاد لنزها، همراه با هماهنگی کارگردان و فيلمبردار در مهار و تزيين نور، و البته به مدد چشم اندازها و رنگ آميزی جذاب طبيعت شمال ايران، آرامش خاصی را بر تصاوير فيلم حاکم کرده است. سراسر فيلم تأکيدی است بر باور هميشگی رفيعی، که طراحی صحنه و کارگردانی دو روی يک سکه اند. با اين حال طراحی های رفيعی، به ويژه در زمينه لباس، گاه اغراق آميز و متظاهرانه به نظر می رسند. از جمله زمانی که آتيه و دخترش (رويا نونهالی و گلشيفته فراهانی) در بازار و ميان مردم می چرخند، اين تضاد و غرابت بسيار جلوه می کند، بی آن که منظور خاصی از اين تفاوت ظاهری قابل تصور باشد. فيلمی درباره لذت رفيعی فيلم خود را متکی به مقاله ای روانکاوانه از کارل مارکس به نام "لذت" می داند، که در آن به رابطه ذائقه و عاطفه پرداخته می شود. اما نام کارل مارکس بيش از آن که يادآور فيلسوف و انديشمند قرن نوزدهمی با علايق روانکاوانه باشد، تداعی کننده نوعی ايدئولوژی و انديشه سياسی است که طی چندين دهه راهبر حرکتهای سياسی و انقلابی بوده است، و حتی نام و فلسفه او تا همين چند سال پيش پشتوانه حکومتهای بخش وسيعی از جهان بود.
و شايد به همين دليل است که قهرمان اصلی فيلم، عزيز، که رضا کيانيان نقش او را بازی می کند، دارای سابقه مبارزه سياسی و زندان است، و طراحی هايی هم از چهره های مارکس و چه گوارا در ميان کارهايش ديده می شود. شايد هم فيلمساز اين فرض را داشته است که پس از سالها، در ميانسالی و عبور از سالهای پرتلاطم جوانی، امروز عزيز از آن همه مطالعات سياسی و انقلابی، به تحقير فلسفه و انقلابی گری رسيده است، و اينک تنها لذت عميق زندگی برای او، سير ميان ذائقه و عاطفه است؛ و چه بسا تفاسير ديگری نيز بتوان از پيشينه عزيز برداشت کرد. اما متأسفانه اين ها همه فرضيات ماست و اثر، هيچيک از اين نظرات را پشتيبانی نمی کند، و لذا تمام سابقه مبارزاتی و زندان عزيز، بی محل می ماند. اما مشکلات فيلمنامه تنها به همين ختم نمی شود. متن اثر در توجيه برخی از اجزا، و ارتباط ميان آنها نيز ناتوان می نمايد؛ از طرفی اغلب شخصيتهای فرعی نيز توجيه نشده و بلاتکليف باقی می مانند: رضا (مرد محبوب توکا)، دوست رضا، وکيل، دوست دوران جوانی عزيز( که نقش او را فرخ نعمتی بازی می کند) و ... و اگر فيلم در انتقال پيوند ذائقه و عاطفه، و تأکيد بر لذت طعام، و نيز ارائه قابها و چشم اندازهای دلنشين و جذاب اثر موفق نبود، بسياری از نماهای فيلم، يکسره گسسته و نامأنوس می ماند. تصاوير اشتها آور
جدا از ويژگی گرافيکی فيلم، کارگردان سعی دارد تجربه ای داشته باشد بر تأثير و جذابيت طعام بر تماشاگران. رفيعی هدف غايی خود را در اين فيلم رابطه ذائقه و عاطفه بيان می کند و اثر نيز آشکارا در اين مسير گام برمی دارد. بی شک در برانگيختن حسی و عاطفی حس چشايی، سينما، در حال حاضر، يکی از مهم ترين حواس بشری را همراه ندارد و آن حس بويايی است. رنگ آميزی و طراحی تصاوير رفيعی و تأکيد بر نماهای درشت از خوراکهای مختلف، البته در برانگيختن اشتهای تماشاگران و انتقال طعم، تا حدی موفق عمل می کند، اما وی از برخی عناصر ديگر مددکننده اين انتقال غافل می ماند؛ از جمله صدا، و البته فضاسازی (بخار پخت و پز، بازی ها، واکنشها ...)، و در نهايت به نظر می رسد که اين تأثير به تکامل نمی رسد. چيزی که در پاره ای آثار مهرجويی، بی تأکيد ويژه و سراسری بر نقش غذا، مؤثرتر از آب درآمده است. با اين حال ماهی ها عاشق می شوند در ارائه آداب سفره و زيبايی های آن موفق است. بازيگران انگار از کارگردان و گروهی که ريشه در تئاتر دارند، توقع بيشتری می رود تا بازيها جلوه بيشتری داشته باشد؛ حال آن که رفيعی در تئاتر نيز تأکيد ويژه اش، نه بر بازی، که بر طراحی صحنه و شکل ميزانسن بوده است. با اين حال به دليل آشنايی گروه نمايشگر با فنون بازيگری، بازيها عموماً به قاعده و درست از آب درآمده اند. در اين ميان، بازی رضا کيانيان، همان گونه که انتظار هم می رفت، خوشتر نشسته است؛ در حالی که نبايد نسبت به حضور دلنشين سيامک صفری هم بی اعتنا بود. حضور در جشنواره فجر
هنگامی که در جشنواره بيست و سوم فيلم فجر، ماهی ها عاشق می شوند نامزد دريافت هفت سيمرغ شد، به نظر رسيد که جدا از پرداخت ظريف و وسواس آميز اجزای فيلم، شايد اين امر به دليل مقبول بودن اثر با سليقه های مطلوب و حاکم جشنواره فجر نيز باشد، اما پس از آن که در پايان از دريافت هر جايزه ای محروم ماند، برخی کارشناسان را به شک انداخت که چگونه دست کم ظرافتهای طراحی علی رفيعی و يا پرداخت هوشمندانه و هماهنگ فيلمبردارش، محمود کلاری، از نظر داوران جشنواره پنهان مانده است؛ و اين گمان را پروراند که انگار برای پرملاط کردن جوايز برخی آثار مقبول جشنواره، دستاوردهای اين فيلم عمداً پس زده شده و مکان درخوری نيافته است. ماهی ها عاشق می شوند نامزد دريافت هفت جايزه از بيست و سومين جشنواره فيلم فجر شد: بهترين طراحی صحنه و لباس (علی رفيعی)، بهترين فيلمبرداری (محمود کلاری)، بهترين فيلم اول و دوم (علی رفيعی)، بهترين بازيگر نقش اول زن(رويا نونهالی)، بهترين بازيگر نقش اول مرد(رضا کيانيان)، بهترين بازيگر نقش دوم زن (مائده طهماسبی)، بهترين صداگذاری (محسن روشن) در پايان اين فيلم حتی در دريافت يک سيمرغ بلورين نيز ناکام ماند. تبعيد از تئاتر به سينما پيشگامان سينما به طور طبيعی از تئاتر به اين عرصه وارد می شدند: چاپلين، آيزنشتاين، کولشوف، گريفيث، کيتون ... اما در ادامه حيات سينما اين ويژگی باز هم ادامه پيدا کرد و بسياری از بزرگان اين فن، پيشتر نمايش را در تئاتر آزمودند و سپس به اين سو آمدند: اينگمار برگمان، لارنس اوليويه، روبرتو روسلينی، گريگوری کوزينتسف، فريتز لانگ، وودی آلن، مل بروکس، اليا کازان، فرانسيس کاپولا، اورسون ولز، آکيرا کوروساوا ... در سينمای ايران نيز برخی از نام آوران اين رشته اولين معيارهای زيبايی شناختی آثارشان را در ابتدا از تئاتر آموختند و سپس رو به سينما آوردند: بهرام بيضايی، علی حاتمی، آربی آوانسيان، محسن مخملباف ... علی رفيعی نيز از تئاتر ايران می آيد و با عناصر سازنده درام و نمايش آشناست. شايد علاقه شديد اين کارگردان شکل گرای تئاتر به طراحی و چيدن قاب، راه او را عاقبت به عرصه فيلمسازی کشاند. هر چند ناملايمات و دشواريهای شرايط تئاتر ايران نيز بدون شک در تبعيد او، مزيد بر علت بوده است. شناسنامه فيلم فيلمنامه نويس و کارگردان: علی رفيعی |
| |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
|
| ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||