اعتراضات ایران و تیم ملی فوتبال؛ جایی برای دیر کردن نیست

علیرضا بیرانوند دروازه‌بان ایران و مجید حسنی

منبع تصویر، Getty Images

توضیح تصویر، علیرضا بیرانوند دروازه‌بان ایران و مجید حسنی در اوایل بازی مقابل انگلیس به شدت به هم برخورد کردند

مجموعه «ناظران می‌گویند» بیانگر نظر نویسندگان آن است. بی‌بی‌سی فارسی می‌کوشد در این مجموعه، با انعکاس دیدگاه‌ها و افکار طیف‌های گوناگون، چشم‌انداز متنوع و متوازنی از موضوعات مختلف ارائه دهد. بدیهی است انتشار این آرا و نقطه‌نظرها، به معنای تایید آنها نیست.

در این مجموعه یادداشت به بازی فوتبال ایران و انگلستان و حاشیه‌های آن که ازدوحه تا تهران ادامه داشت پرداخته شده و افراد مختلفی با دیدگاه‌های متنوعی در باره آن بازی و این تیم ملی فوتبال نظر داده‌اند.

ناظران

مردم چیست؟/امیرهوشنگ افتخاری‌راد، پژوهشگر فلسفه

تصویری از بازی ایران و انگلستان منتشر شده که نشان می‌داد دو بازیکن فوتبال ایرانی (علیرضا بیرانوند دروازه‌بان ایران و مجید حسنی)، چهره به چهره با هم شدیدا تصادم کردند. این تصویر یادآورد مفهوم «مردم» است که در ذات خود متناقض است.

جورجو آگامبن، فیلسوف ایتالیایی، تصویر قابل تاملی از این مفهوم متناقض در پاره-گفتارِ «مردم چیست؟» به‌دست می‌دهد: «مردم از یک طرف متعلق و پاره‌ای از پیکره‌ یک کل، همان حاکمیت‌های سیاسی است و اما همچنین مردم در معنای محذوفین، بی‌صدایان، فرودستان یا به‌طور کلی همه کسانی که تحت شکل‌های مختلف ستمگری، سرکوب می‌شوند». به نظر آگامبن، مفهوم مردم همواره درون خودش، متضمن یک «شکاف زیست سیاسی» است. مردم، مفهومی است که هم در درون حاکمیت‌های سیاسی مستتراست و همزمان از آن بیرون گذاشته می‌شود و انکار و نادیده گرفته می‌شود، به‌عبارتی هم حذف می‌شوند وهم ادغام می‌شوند (حذفِ ادغامی).

راه حلی که عموما حاکمیت‌ها برای کنترل و نظارت به‌کار می‌برند، از بین بردن این شکاف و تنش درون مردم است. فرضا، امت، با حذف کردن تنش مفهومی مردم درصدد ساختن جمعیتی یکدست و یکپارچه است. همین منطق شکاف مفهوم مردم را می‌توانیم در دوگانه‌ مردم و مزدور در نسبت با سیاست‌های رهایی‌بخشی تعمیم دهیم.

چگونه؟ به‌نظر من، مردم در معنای ادغام‌شده در حاکمیت‌ها، قاعدتا مردم نیستند، بلکه مزدورند؛ و این در مورد همه‌ سیستم‌ها صادق است خاصه حکومت‌های رانتیر که شکل وابستگی مردم به راس ساختار سیاسی، از بالا به پایین باشد، نه براساس همبستگی شورایی.

اما مردم چه وقت از وضعیت مزدوری بیرون می‌آیند در حالیکه در نظام «حذف ادغامی» قرار گرفته‌اند؟ وضعیتی که حذف خود را فریاد می‌زنند، تمام روابط وعلقه‌های خود را با حاکمیت، به حداقل یا قطع می‌کنند. فرضا آگاهانه، در طرح‌های حکومت که بازتولیدگر ستمگری است، شرکت نمی‌کنند. این نقطه گسست است که مردم به‌راستی «مردم» می‌شوند. فکر کنم در آن «لحظه» است (لحظه انقلاب) که مفهوم مردم از حالت متناقضش عاری می‌شود. گسست ازحاکمیت، البته، طیفی و زمان‌بر است.

فکر کنم این روزها، آن بخش از مردم که بخش دیگری را به مزدوری متهم می‌کنند و از آنها می‌خواهند با حاکمیت همکاری نکنند، منظورشان به‌راستی برساختن «مردم» است که لازمه‌ سیاست رهایی‌بخش است. به‌هر جهت، آن تصویر دو بازیکن فوتبال ایرانی که چهره‌هایشان درهم فرورفته‌ برای من یادآورد مفهوم متناقض مردم و دوگانه مردم/مزدور بود. این روزها مردم کرد، واژه «جاش» را به کار می‌برند آنها از ما دعوت می‌کنند که به‌راستی به «مردم» تبدیل شویم.  

قعر جهنم/ مهرک کمالی، نویسنده

شگفت‌انگیز است قدرت گفتمان و تغییر اجتماعی. چهار سال پیش و در جام جهانی روسیه اگر به مردم می‌گفتید پرچم جمهوری اسلامی که تکان می‌دهید پرچم شما نیست، نابودتان می‌‌کردند. امروز اگر بگویید تیم، تیم شماست و نه تیم حکومت، همان مردم شما را به قعر جهنم می‌فرستند.

ایران

منبع تصویر، Getty Images

هیستری جمعی از ملبورن تا دوحه/محمود حسینی‌زاد، نویسنده و مترجم

در دانشگاه جزو درس‌های رشته جامعه شناسی درسی داشتیم به نام «وسایل ارتباط جمعی». یکی از سرفصل‌های درس هم «ابزارهای تحمیق جمعی» بود. در درس «روانشناسی اجتماعی»هم سرفصلی داشتیم به نام «هیستری جمعی».

در طول عمرم علاقه‌ام به فوتبال در حد منفی صفر بوده و هست. سال‌ها در مونیخ نزدیک استادیوم محل تمرین و بازی تیم بایرن مونیخ با آن ستاره‌های افسانه‌ای زندگی می‌کردم. یک ثانیه هم نرفتم بازی یا تمرین‌های مشاهیرآن روزگار «بکن باوئر و سپ و گرد مولر» را ببینم. هنوز وقتی می‌گویند فوتبال، نام «قلیچ‌خانی و بکن‌باوئر و‌ پله» می‌آید پیش چشمم.

همیشه فوتبال برای من یکی از «ابزارهای تحمیق جمعی» بوده که می تواند باعث «هیستری جمعی» بشود. هیستری جمعی هم در این چند سال اخیر به‌ خاطرفضاهای مجازی شکل دیگه‌ای گرفته و تبدیل شده به مسابقه برای دیده شدن. له‌له زدنی برای چند دقیقه به چشم آمدن. حالا هر طور و به هر قیمتی که شده.

حالا با این تفاصیل به نظرم، هم آن پایکوبی تاریخی بعد از بازی ملبورن که خیابان‌های تهران را بند آورد و خودم چندین ساعت توی راه بندان مانده بودم و ده‌ها ترقه دور و بر اتوموبیلم ترکید یک «نمایش» ناشی از هیستری گروهی بود، و هم جنجال روز دوشنبه. این یکی بدتر بود چون در بد زمانی یقه ملت را گرفت. فقط آرزو می‌کنم این «تئاتر» روز دوشنبه را ربطش ندهیم به تراژدی خونین و خونباری که در سراسر ایران در جریان است.

جایی برای دیر کردن نیست/مهدی شبانی، مستندساز

سه نکته پیرامون واکنش‌ها به اولین بازی تیم ملی فوتبال مردان ایران در جام‌جهانی:

۱- دیر کنید از قافله جا می‌مانید؛ اگر فوتبالیست‌های تیم ملی از ابتدای جنبش حمایت‌ خود را اعلام می‌کردند و یا از دیدار با رئیسی سرباز می‌زدند، همان نخواندن سرود ملی می‌توانست آنها را به جایگاه قهرمانانی مردمی برساند. هزینه‌ دیر کردن در اعلام همبستگی با مردم، انتظارات بیشتر و جدیدتر است. بازیکنان تیم ملی فوتبال تنها کسانی نیستند که تاکنون به خاطر دیر یا کم‌اثر بودن واکنششان به خشونت بی‌رحمانه نیروهای نظامی و امنیتی زیر آوار انتقادات گیر کرده‌اند. در روزهای گذشته چهره‌های سینمایی و رسانه‌ای دیگری هم به همین علت از تیغ انتقادات مردمی گذشتند.

۲- تلاش‌های حاکمیت برای جدا کردن اقشار گوناگون شکست خورده است؛ افزایش حمایت‌های چهره‌های ورزشی از جنبش زن، زندگی، آزادی پس از این مسابقه نشان از شکست دوباره‌ استراتژی تهدید چهره‌ها برای پیوستن به این جنبش بود. هرحرکت تبلیغی نظام به ضد خودش تبدیل شده است.

۳- چهره‌ جهانی این جنبش غیر قابل شکست است. به هراندازه که در داخل ایران نخواندن سرود بی‌اهمیت و کم‌توان ارزیابی شد، رسانه‌های جهانی آن را نشانه‌ای از عمق اعتراضات در ایران ارزیابی کردند. 

ملی‌پوشان فوتبال هنوز فرصت دارند تا با حمایت عملی از جنبش، جایی برای خود در دل مردم باز کنند. اما سرنوشت آنها تاکنون، درسی برای چهره‌های ورزشی، هنری، اجتماعی و سیاسی است: جایی برای دیر کردن باقی نمانده است.

ایران

منبع تصویر، Getty Images

ردای گشاد و آویزان حکومت به جای ملت/ سیما راد، شاعر

پسر کوچک دوستم با ناراحتی می‌گوید گل سوم را هم خوردیم، از خانه همسایه اما صدای شادی می آید، برای انگلیس هورا می‌کشند. بازی تمام شده است و بدترین نتیجه تاریخ جام جهانی برای ایران رقم خورده است. پسر دوستم غمگین است از من می‌پرسد چرا بقیه خوشحالند؟ مگر شکست نخورده ایم؟ نگاهش می‌کنم وهیچ جمله ای برای توضیح دادن این همه پیچیدگی برای یک کودک ده ساله نمی‌یابم.

تصاویر، فیلمها، تحلیلها و کامنتها به سرعت منتشر می‌شوند. فکر می‌کنم به تصویر گردن خمیده شان درحضور قیافه بی‌حالت رییسی، به دماغ شکسته دروازه بان معروف که می‌گویند گرفتار آه مردم شده است، به اینکه سرود را نخوانده اند، تصور می‌کنم یکی از آنانم درتهران و ناگهان به اردو اعلام می‌کنند که باید با رییس جمهور دیدارکنیم ،چه می‌کنم؟ بروم؟ بمانم؟

نگاهشان خالی بود هم به وقت پخش سرود ملی و هم به هنگام بازی، تیمی بودند بدون بدرقه زیر آماج انتقادات و تحت فشار شدید افکارعمومی که ردای گشاد و آویزان حکومت ایران را به جای ملت ایران به دوش می‌کشیدند. بازی بی کیفیت و باخت مفتضح این تیم برای من معنایش، خالی بودن وجود این بازیکنان از شور و عشق طبیعی به بازی بود گویی که غم بی پایان این روزها و هرآنچه در خفا می‌گذشت برآنها، در همه اجزای این مسابقه متجلی شده بود. آن‌ها باخته بودند پیش از آنکه ببازند...

خشم بر حق/علیرضا آبیز، شاعر

آنچه در مسابقه‌ تیم‌های فوتبال ایران و انگلیس و نیز پیش و پس از آن رخ داد، خدشه‌ای معنادار به مفهوم ملیت نزد ایرانیان و نتیجه‌ی مستقیم عملکرد ضدملی حکومت بود. حکومت اسلامی از همان آغاز جنگ آشکار با ایرانیت و مصادیق هویت ایرانی را آغاز کرد با این حال، هر از گاهی به فراخور نیاز سیاسی کوتاه‌مدت خود به شیوه‌ای نمایشی از برخی نمادهای ملی برای توجیه سیاست‌های دگرستیزانه و جلب نظر برخی اقشار و گروه‌ها استفاده کرد. نهادهای فرهنگی حکومت حتی زمانی تلاش کردند اسطوره‌های ملی ایران را زیر چتر شمایل‌های مذهبی شیعه قرار دهند و بدین وسیله «آب توبه» بر سر کورش و داریوش و سیاوش و آرش بریزند.

امروزه، به مدد افزایش دانش عمومی و سیاسی ایرانیان و در پی خشم بر حق نسبت به رخدادهای اخیر، ملت ایران راه خود را به کل از حکومت جدا کرده و اجازه‌ی سوء‌استفاده‌ی بیشتر نمادهای ملی را به حکومتی که آشکارا ضدملی است نمی‌دهد. از همین رو، وقتی نمی‌تواند تیم ملی را در جایگاه نمایندگی «ملت» ببیند، «ملی» بودن آن را نفی می‌کند و آن را «تیم ملا» می‌نامد. بازیکنان این تیم قربانی وضعیت مخدوش مفهوم «ملی» شدند.

شکاف بین «ملت» و «حاکمیت» عمیق‌تر از آن است که بتوان «وسط بازی» کرد. هر کس تلاش کند در وسط این دو بایست در این شکاف عمیق سقوط خواهد کرد. وضعیت خوشایندی نیست اما واقعیت سرد جز این نیست.

بازیکنان تیم ملی افراد ماورایی نیستند/مهرزاد حکمی، وکیل

وحشت نظام های تمامیت خواه و دیکتاتوری همواره از اتحاد مردم است. فوتبال نیز با کاریزمای خاص خود همواره دلیلی بر اتحاد و همدلی بوده است. حضور تیم ملی فوتبال در جام جهانی، می‌توانست - و می‌تواند- بهترین فرصت و موقعیت برای اتحاد بیشتر مردم و جهانی کردن صدای آزادی خواهی باشد. اما خشم سهمگین‌مان علیه نظام خودکامه، ما را تا آنجا می برد که فراموش کنیم بازیکنان تیم ملی افراد ماورایی با قدرت ماورایی نیستند و حتی حمایت پیش از این برخی از بازیکنان از مردم، صحبت های کاپیتان تیم پیش از بازیها و اشاره به شرایط ناراحت کننده در ایران، دستبند مشکی همه بازیکنان و همراهی نکردن شان با سرود جمهوری اسلامی هم راضی مان نکند یا نادیده شان بگیریم.

می توانیم از آنها خشمگین یا دلگیر باشیم. می توانیم نپذیریمشان. اما موجودیت تیم ملی را فقط بازیکنان تشکیل نمی دهند. بلکه تاریخ یک ملت، هویت یک تیم ملی ست و بازیکنان صرفا افراد موقتی هستند که می آیند و می روند. تقصیر از مردم نیست. این استراتژی رژیم های خودکامه است تا ملت را با خشم و عصبانیت خودشان آزار دهد و مانع از اتحاد و همدلی شان شود.

ایران

منبع تصویر، Getty Images

ورزشکار باید صدای ملت باشد/آزاده دواچی، کنشگر حقوق زنان

حضور پر حاشیه تیم فوتبال ایران، نشان از پیچیدگی و تضاد لایه های مختلف جامعه ایران دارد. اولین بار است طرفداران فوتبال خشمگین، هواداری تیم ملی را نکرده اند. از نظر من دیدار بازیکنان تیم فوتبال با ابراهیم رئیسی آن هم در فضای بحرانی کشور کار به جایی نبود. این حرکت احساسات جمعی میلیون ها مخالف حکومت در ایران، از جمله معترضان ایرانی را تهییج کرد.

از سوی دیگر درست درشرایطی که مردم در خیابان‌ها کشته و زخمی می شدند، پخش عکس هایی با صورت خندان اتفاق ناخوشایندی بود که دوباره موج احساسات مردم را علیه تیم ملی برانگیخت. درعین حال پس از حضور در جام جهانی گویی ورق برگشت، اعضای تیم فوتبال هیچ کدام سرود ملی را نخواندند.

با این حال دو اتفاق خوب است که اتفاق بیفتد. اول مردم و حمله‌های شدید به فوتبالیست‌ها متوقف شود، با در نظر گرفتن این احتمال که ممکن است برای اشتباهشان تحت فشار بوده اند. مورد دوم، فوتبالیست‌ها در حالی که مردم در خیابان‌ها هستند، هزاران نفر دستگیر شده و صدها نفر کشته شده‌اند، بفهمند که در برابر افکار عمومی مسئولند و باید صدای مردم باشند.

رسالت ورزش و ورزشکاری سیاسی نیست، اما ورزشکاران، در موارد سرکوب شدید می توانند صدای مردم در جایگاه بین المللی باشند و از این فضا به نفع مردم استفاده کنند.

شب تلخ دوحه/ فرهاد داودی، مترجم

در این مختصر می‌کوشم تا در حد امکان ماجرای شب تلخ دوحه را بررسی کنم. قطعا این بدترین شکست تیم ملی ایران نبود اما یقیناً تلخ‌ترین شکست بود.

آن‌چه جلوه تلخی داشت مسائل روحی و روانی تیم بود. تیم در حقیقت از ایران بازنده رفته بود. عکسهای دیدار ملی‌پوشان با رئیسی و به اصطلاح زبان بدن برخی از بازیکنان و سپس عکس‌های فیفا از چند تن از بازیکنان، که خود گفتند به توصیه سرمربی باید می‌خندیدند، و سپس سخنانی که جهانبخش در مقام کاپیتانی تیم گفت، باعث هجوم کاربران شبکه‌های مجازی شد. حتی یحیی گل محمدی، که مربی چند تن از همین بازیکنان است، به آنها نمره صفر داد.

در ادامه، سردرگمی به جایی رسید که اکثر بازیکنان از خواندن سرود جمهوری اسلامی سر باز زدند و چهره‌های گرفته آنان نشان از نومیدی محض بود. این قضیه تا همین جا هم خاتمه نیافت. روزنامه کیهان آنهایی را که سرود نخواندند بی‌غیرت خواند و این تهدیدی واقعی بود. حالا این بازیکنان به این می‌اندیشند که هنگام بازگشت به کشور بر آنان چه خواهد گذشت. سپس، فیلمهایی که از داخل کشور پخش شد و شادمانی مردم از گل خوردن‌های تیم ملی و در انتها بیرون ریختن گروه‌هایی از جوانان با شعار معروف شیش تایی‌ها زخم را کاملا باز کرد.

شعارهایی را که نگارنده هنگام تماشای مسابقه از تلویزیون می‌شنید آنچنان خرد کننده بود که باید شکرگزارهمین شش گل هم باشیم. به هرحال، شب تلخی بود و آنچه از دور احساس می‌کنم بازهم ادامه خواهد داشت طی دو بازی آینده. به ویژه در بازی با آمریکا، بخصوص با حساسیتی که حکومت ایجاد کرده در چهل و اندی سال علیه این کشور و خود باعث حساسیت متقابل اکثر جوانان و گروههای دیگر مردم شده، حدس زده می‌شود که اوضاع وخیمترهم بشودعلیه تیم ملی.

راه بازگشت باز است؟/پرستو فاطمی/ پژوهشگر حقوق

من اهل فوتبال نیستم. اما همیشه بازی‌های جام جهانی را برای ایران وعشق به ایران می‌بینم. امروز از طرفی غم و بار سنگین فشارهای روحی این چند وقت از دیدن و شنیدن و خواندن حجم بالای جنایت و کشتار فرزندان کشورم داشتم. از سوی دیگر ناراحت بودم که چرا با وجود اتحادی که مشخصا از شروع اعتراضات بین مردم بوجود آمده بود ما به خاطر سیاست‌های حکومت روبروی هم ایستاده‌ایم.

به نظرم همیشه باید جای بازگشت به آدم‌ها داد. به کسانی که به اشتباه شاید در دوره‌های حساس تاریخی انتخاب‌های غلطی داشته اند. اگر کسانی فهمیده اند اشتباه کرده‌اند و می‌خواهند طرف مردم بایستند باید این امکان را داشته باشند.

سیاست از ورزش جدا نیست/لادن سلامی، روزنامه‌نگار

برخى معتقدند سياست امرى جدا از ورزش يا هنر است. اما آيا در چنين شرايطى مى توانيم اين مقولات را از هم جدا كنيم؟

زمانى كه تعداد زيادي از هنرمندان و ورزشكارن غير ايرانى از خيزش سراسرى حمايت كرده اند مردم از بازيكنان تيم ملى كشورشان توقع بيشترى داشتند. ديدار اعضاى تيم با ابراهيم رئيسى و موضع گيرى‌هاى خنثى و بعضا همسو با حكومت، باعث شد حتى حركت مثبت عدم همخوانى سرود جمهورى اسلامى پيش از بازى با انگليس به چشم مردم نيايد.

از خوشحالى مردم از باخت اين تيم، مى‌توان اين نكته را برداشت كرد كه مردم نه تنها اين تيم را تيم ملى خود نمى‌دانند بلكه آن را تيمى در جبهه مقابل تلقى مى كنند. اما هنوزهم دير نشده، بازيكنان مى‌توانند از فرصت حضور در جام جهانى استفاده كنند و صداى مردم باشند. صداى مردم ايران در كردستان، صداى مردم ايران درسیستان و بلوچستان و صداى مردم ايران در تمام كشور كه شجاعانه بعد از گذشت دو ماه كشتار و سركوب، هنوز در مقابل حکومت اسلامی ايستاده‌اند.

ایران

منبع تصویر، Getty Images